شب های قدر
دلنوشتــــــــــــه…
رمضان، به پیچ نهایی اش، نزدیک می شود،
و لحظه های قدر از راه می رسند
شب های قدر، فرصت میوه چینی اند!
و ما…
برداشت می کنیم، همه آنچه را که یکسال در زمین قلبمان، کاشته ايم!
❄️عمر یکساله ام را که برانداز میکنم، هیــچ نقطة روشنی، برای دریافت کرامتت نمی بینم.
اما…
مهربانی یکساله تو را، که مرور می کنم؛ دلم به لیلةالقــدرِ این رمضان نیز، قرص می شود.
?سالهاست که رسم میان من و تو، همین بوده است ؛
من… یکسال…را خراب کرده ام!
و تو….سال بعد را به نیکوترین تقدیر، نوشته ای!
چه رازی است میان تو و اسم “رحمانت"…
که از هر چه بگذری، مِهر پاشیدن بر بندگانت را، رها نمی کنی؟
❄️سیاه دل تر از همیشه…
و شکسته تر از هر سال…
#چشم_به_راه لیلةالقدرت نشسته ام….
امـــا یقین دارم؛ که سهم عظیمی از “عشـ❤️ـق” را برایم، کنار گذاشته ای.
❄️من، بی تو، تمام می شوم…؛ دلبرم.
تــو، تنها ثروت قابل شمارش منی…خدا
و من…
به انتظار سهم بیشتری از تو، گوشه سفره رمضانت را، رها نکرده ام.
⭐️رحمان، مگر جز مهر، می داند؟
لیلةالقدر مرا، به طوفانی از مِهَــــرت، تکان بده.
یا رحمانُ….یا رحمانُ… یا رحمان